ورود ممنوع



نمیدونی چقدر با خودم کلنجار رفتم تا این رفتار بدم رو ترک کنم 

جنگیدن با تو خیلی سخته خیلییییییییی

نمیدونم چند ساله . ولی سخت گذشت 

این روزها شیطان از راههایی وارد میشه ولی یه نیروی توی درونم میگه اشتباه نکن 

یادته سری قبل با این روشها دوباره برگشتی.برای همین دست نگه میدارم 

تقریبا یک ماه این رفتار زشت رو ترک کردم اگه به چهل روز برسه مطمئن هیچ وقت برنمی گردم.

جدیدا فایل های صوتی آن سوی مرگ رو گوش میدم 

حرفهای جالی داره .چند نفر که مردن و برگشتن 

از مردن از برزخ از زمانی که به کما میری 

خیلی جالبه.با شنیدن این مطالب اخلاقم تغییر کرده 

دوست دارم مث قبلنا بشم 

خدایا منو به اون روزا بگردون حتی بهتر از قبل دوست دارم بشم


کم کم مطمئن میشم یه ترک گناه من باعث شد خیلی از رفتارهای زشتم رو کنار بزارم 
شبیه سه سال پیش شدم. باید مواظب باشم تنهایی دوباره باعث نشه من به وضعبت قبل برگردم 
اگه مدام به مرگ فکر کنی کمتر گناه می کنی.
هر چی فکر می کنم اگه بمیرم هیچی برای اون دنیا ندارم
اگه کاری هم کرده بودم بعدش خرابش کردم 


فکر کنم خود چهل روز باشه یا یکی دو روز دیگه مونده به چهل روز 

حالم خیلی خوبه :).قرآن زیاد می خونم 

مث قبلنا نماز شبم رو هم شروع کردم :)

چند ماهی بود دلم می خواست مث قبلنا بشم.من کم کم از رفتار و کارهای خوبم فاصله گرفتم(شاید کسی نتونه حال منو درک کنه  اگه از هر کار خوبی که فاصله گرفتی و افسرده شدی متوجه میشی چی از دست دادی ).هعییییی به کجاها که کشیده نشد 

هر چند نمی تونم روزه بگیرم (به خاطر مریضیم )دکتر گفته در حال حاظر روزه نگیر. نزدیک اذانها حال دلم خیلی خوب بود 

قدر همه چی رو باید دونست حتی یه دور تسبیح ذکر گفتن

یه زمانی و به جای میرسی که حتی در روز یه صلوات هم نمی تونی بفرستی.(از خدا می خوام هیچ کسی به این روزها گرفتار نشه )


با این دو تا اتفاق مشخص شد کاری که برای رضای خدا باشه مونده گار تره و خدا بدون جواب نمیزاره

این چند وقت که ترک گناه کردم و یه جورایی مواظب بودم دست از پا خطا نکنم همیشه منتظر این بودم خدا برام جبران کنه. یه جورایی داشتم معامله می کردم (نمیدونم معامله کردن با خدا درست هست یا نه )

ولی با اتفاقی که دیروز افتاد فهمیدم کارم فوق العاده اشتباه بود. یه ضد حال عجیبی خوردم

ولی خیلی وقته کارهایی که برای دیگران انجام میدم همه برای رضای خداست توقع ندارم کسی برام جبران کنه.برای اقساط اخر این ماه یه مقداری پول کم داشتم 

حتی بیشتر از اون چیزی که کم داشتم به حسابم امروز واریز شد و بعد اون بنده خدا گفت بخاطر زحماتی که کشیدی این پولو بهت هدیه دادم 

البته قلبن راضی نبودم و می خواستم برگردونم ولی ایشون منصرفم کرد 

از این به بعد می خوام سعیمو کنم تا کارهام برای رضای خدا باشه توقعی نداشته باشم 


کافیه یه موضوع پیش بیاد تا فکر و ذهنم مشغول بشه 

عه لعنت به تو دنیا 

دیشب قسمت ۲۶ ان سوی مرگ رو گوش میدادم.حس خوبی پیدا کردم 

هر چند خیلی وقته قرآن خوندن رو دوباره مثل قبل شروع کردم ولی با سخنرانی دیشب با جدیت بیشتری قرآن می خوام بخونم

با این موضوعی که امروز پیش اومد کل تمرکزم رو گرفت .هر چند قران میخوندم و معنا رو هم همین طور ولی بازم حواسم پرت میشد 

از فیلمهای ماه رمضون هم خوشم نیومد .خیلی وقته می خوام هیچ وقت تلویزیون نبینم

خیلی وقته می خوام نگاه و رفتارهام تحت کنترل خودم باشه

هر چیزی و نبینم 

چند سال عمرم چقد بیهوده گذشت 


دستمو گرفتی و منو همین جوری داری میبری :)))

حفظ قرآن رو شروع کردم 

باور نمیشه اینقد عاشق قرآن شدمممممم

خدایااااا دوستت دارم 

________

تمام کارهایی که به ترتیب تموم شده بود دوباره داره شروع میشه 

ولی با یه هدف مشخص :)))

منو این همه خوشبختی 

منو خدا 

منو بازگشت 

منو دوری از گناه 

منو کنار خدا 

دوستت دارم خدااااا جونم 


آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها